جدول جو
جدول جو

معنی ابوالحسن شاری - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالحسن شاری
شاری. صاحب فهرست است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
محمد بن علی طیب، ابوالحسن بصری (436 هجری قمری / 1044م.). یکی از ائمۀ معتزله بود. در بصره متولد شد ودر بغداد سکونت گزید و هم در آنجا درگذشت. او راست:المعتمد. تصفح الادله. غررالادله. شرح الاصول الخمسه، که تمام در اصول فقه است. و کتابی نیز در امامت دارد. (از اعلام زرکلی ج 3). و رجوع به ریحانه الادب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ نِ اَ عَ)
علی بن اسماعیل بن ابی بشر اسحاق بن سالم بن اسماعیل بن عبدالله بن موسی بن هلال بن ابی برده عامر بن ابی موسی الأشعری صحابی. او پیشوای اشعریان است و اشعریه بوی منسوبند. مولد او درسال 260 یا 270 هجری قمری ببصره بوده است. وی شاگرد ابواسحاق مروزی فقیه و ابوعلی جبائی و نخست پیرو اعتزال بود سپس از قول بعدل و خلق قرآن بگشت و در اصول دین مذهبی نو پدید کرد که بذهن عامه نزدیک و در مذاق متعصبان خوش بود از اینرو بسیاری از مسلمانان راه او گرفتند و جمعی کثیر از علما چون غزالی و ابوبکر باقلانی و امام رازی و شهرستانی و ابواسحاق شیرازی بمتابعت و نصرت طریقۀ وی برخاستند و برخی از ارباب دول که دین را دستاویز پیشرفت مآرب دنیوی خویش می کردند، مانند ایوبیان مصر و شام و موحدین مغرب بترویج عقاید او قیام کردند. و گویند دعابه و مزاح بر او غالب بود و نزدیک پنجاه وپنج کتاب و رساله از تألیفات او نام می برند از جمله: کتاب اللمعه. کتاب الموجز. کتاب ایضاح البرهان. ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن عیاش را کتابی است در رد این کتاب. کتاب التبیین عن اصول الدین. کتاب الابانه. کتاب الشرح و التفصیل فی الرد علی اهل الافک و التضلیل. و کتابی در رد ملاحده و جز آنان. و ابن الندیم او را به عنوان ابن ابی بشر در باب متکلمین مجبره یاد کند. عقاید او در ملل و نحل و نیز کتب کلام مشروح است. وفات او به سال 330 یا 320 و اند بود و وی رادر مشرع الزوایا (ظ. محلتی به بغداد) بخاک سپردند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ نِ)
یکی از قدمای مشایخ صوفیه. او را امیرالقلوب و قمرالصوفیه می گفتند و مرید سری سقطی، از اقران جنید است و صحبت احمد حواری دریافته است و او صحبت را فریضه و عزلت را ناپسند می شمرد. وقتی احمد بن محمد بن غلاب بن خالد بن فراس باهلی معروف به غلام خلیل حکم به زندیقی او و جنید و شبلی و ابوحمزه و جمعی دیگر از مشایخ کرد و خلیفه آنان را بقاضی سپرد و قاضی پس از استخبار حال آنان کس بخلیفه فرستاد که اگر اینان ملحد و زندیقند پس در روی زمین موحدی نیست و خلیفه ایشان رابخواند و گفت حاجت خواهید گفتند حاجت آن است که ما را فراموش کنی که ما را از تو ردّ چون قبول نزد حق وقبول چون رد اوست تعالی، خلیفه بگریست و ایشان را بکرامتی تمام روانه کرد. (نقل باختصار از تذکرهالاولیاء). برای اقوال و شرح حال او رجوع بهمان کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن سراج بن عبدالله مصری. مکنی به ابوالحسن. محدث و حافظ و عارف به ایام (جنگها) بود و در مصر و شام و عراق دانش آموخت و در بغداد سکونت گزید و شروع به تصنیف کرد. وی در ربیع الاول سال 308 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین از سیر النبلاء ذهبی ج 9 ص 211 و تاریخ دمشق ابن عساکر ج 12 ص 51 و میزان الاعتدال ذهبی ج 2 ص 226 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 2 ص 289 و لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 230)
لغت نامه دهخدا
ابوالحسن عبدالغافربن اسماعیل، از علمای زبان عرب، تاریخ و حدیث، و اصلاً فارسی واز اهل نیشابور بود، سپس به خوارزم کوچ کرد و از آنجا به غزنین و هندوستان رفت و در نیشابور بسال 529 هجری قمری درگذشت، از کتابهای او المفهم لشرح غریب مسلم، السیاق در تاریخ نیشابور و مجمعالغرایب در حدیث های نادر و غریب مشهور است، (از اعلام زرکلی ج 2 ص 531)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ)
عبدالله بن مقفع فارسی. در نامۀ دانشوران کنیت ابن المقفع را ابوالحسن آورده اند، لکن صاحب الفهرست گوید او پیش از قبول اسلام مکنی به ابوعمرو بود و پس از مسلمانی کنیت ابومحمد گرفت. و رجوع به ابن المقفع شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ نِ مِ)
محمد بن یوسف عامری. یکی از فلاسفۀ خراسان شاگرد ابوزید بلخی و معاصر ابوعلی سینا. او سفری به بغداد کرد و بازگشت و پنج سال به ری در خدمت ابن عمید بزیست آنگاه بخراسان شد وبا ابوعلی بن سینا مکاتبه پیوست چنانکه یکی از تصنیفات بوعلی جواب اسئلۀ عامری است. و ابوالحسن را بر کتب ارسطو شروح است و از کتب اوست: الامد علی الابد
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ)
الابوالحسن طبری، علی بن سهل بن ربن الطبری. کنیت وی ابوالحسن است. ابن الندیم بغدادی کاتب نام وی را علی بن ربل ضبط کرده و گفته است: او کاتب مازیار بن قارن بود، به دست معتصم عباسی قبول اسلام کرد و بدین وسیله نزد وی قرب و منزلتی یافت. و پایۀفضیلت او معلوم و آشکار گردید. متوکل عباسی او را به همنشینی خود برگزید. در ادب و فرهنگ وی را مقامی ارجمند بود و در صناعت طب استاد ابوبکر محمد بن زکریا الرازی بود. مولد و منشاء او طبرستان است. از سخنان اوست که گوید: نادان همواره در معرض مرگ است. او راست: کتاب فردوس الحکمه، و این کتاب را بر هفت نوع بخش کرده است، و همگی هفت بخش آن محتوی بر سی گفتار است، و کلیه سی گفتار بر سیصد و شصت باب بخش شده است. کتاب ارفاق الحیوه. کتاب تحفهالملوک. کتاب کناش الحضره. کتاب منافع الاطعمه و الاشربه و العقاقیر. کتاب حفظ الصحه. کتاب فی الرقی. کتاب فی الحجامه. کتاب فی ترتیب الاغذیه. (عیون الانباء ج 1 ص 309). قفطی در کتاب خویش آورده: علی بن ربن الطبری الطبیب ابوالحسن در صناعت پزشکی فاضل است، در طبرستان نزد فرمانروایان آنجا روزگار بسر میبرد و علم حکمت در همان جا فراگرفت، و در طبیعیات یگانه گردید، بواسطۀ اختلافی که در طبرستان پیش آمد بسوی ری شد. محمد زکریای رازی نزد وی به فراگرفتن دانش مشغول گردید و دانش بسیاری از او استفاده کرد، سپس به ’سر من رای’ رفت، و در آنجا اقامت گزید، و کناش موسوم به فردوس الحکمه را تألیف کرد و آن کتابی است مختصر جمیل التصنیف و لطیف التألیف، و بر هفت نوع است مشتمل بر سی گفتار و مجموع کتاب شامل سیصد و شصت بخش است و ربن نام سهل پدر وی بوده، زیرااو از علمای بزرگ یهود بشمار میرفت. (قفطی چ لیپزیک ص 231). بیهقی در تتمۀ صوان الحکمه گوید: ابن ربن طبری از کتاب مرو بوده است، همتی بلند داشت و به انجیل و پزشکی عالم بود، و ربن بمعنی معلم و استاد بزرگ باشد، وی از دانشمندان بزرگ بشمار میرفت، و گواه این گفتار کتاب فردوس الحکمۀ اوست. و او را تصانیف بسیاراست که بیشتر آنها در پزشکی است، و از سخنانی که ازاو روایت کرده اند این جملات است: ’تندرستی پایان هر آرزوئی است’. ’آزمون بسیار سبب افزایش خرد باشد’. ’تکلف زیان آور است’. ’بدترین گفتار آن است که جزئی از آن جزء دیگر را نقض کند’. (تتمۀ صوان الحکمه ص 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ نِ)
شاعری است، و وفات او به سال 302 هجری قمری بود. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا